تست روانشناسی

چرا در رابطه سمی می‌مانیم؟

رابطهٔ سمی صرفاً مجموعه‌ای از دعواها یا اختلاف‌نظرهای گاه‌به‌گاه نیست؛ رابطه‌ای است که به‌طور مستمر برای یکی یا هر دو طرف زیان‌بار است و سلامت روان، عزت‌نفس یا عملکرد روزمره را تحت تأثیر قرار می‌دهد. سؤال اصلی این مقاله نه تنها «رابطه سمی چیست؟» بلکه «چرا با وجودِ شناختِ این آسیب‌ها، افراد همچنان در آن می‌مانند؟» است. پاسخ به این سؤال کمک می‌کند تا از سطح «سرزنش فردی» فراتر برویم و عوامل روان‌شناختی، بیولوژیکی و اجتماعی را که ماندن را تسهیل می‌کنند، بشناسیم. این شناخت گام نخستِ طراحی برنامهٔ خروجی امن و مؤثر است.

رابطهٔ سمی به رابطه‌ای گفته می‌شود که در آن تعامل‌های مکرر باعث کاهش سلامت روان، کاهش حس ارزشمندی، ترس، اضطراب و ناکامی می‌شوند. انواع متداول عبارت‌اند از:

  • سوءاستفادهٔ عاطفی و کلامی: تحقیر، طعنه، بی‌ارزش‌سازی، سرزنش دائمی.
    نمونه: «تو همیشه همه چیز را خراب می‌کنی» یا «هیچ‌کس مثل من به تو اهمیت نمی‌دهد» برای کم‌ارزش کردن طرف مقابل گفته می‌شود.
  • کنترل‌گری و محدودسازی آزادی: نظارت بیش از حد، تعیین پوشش، رفت‌وآمد، یا تماس‌های مکرر برای کنترل.
  • وابستگی‌محور (Codependent): رابطه‌ای که یکی یا هر دو طرف برای احساسِ ارزش یا هویت، بیش از حد به دیگری متکی‌اند.
  • سوءاستفادهٔ فیزیکی یا تهدیداتی که به خشونت ختم می‌شوند: شامل تهدید، ضرب‌وشتم یا اعمال خشونت‌آمیز.
  • رفتارهای پرنوسان (ناپایدار): دوره‌های محبت کوتاه و سپس بروز حملات عاطفی که باعث سردرگمی می‌شود.

هر کدام از این انواع می‌توانند به‌تنهایی یا در ترکیب رخ دهند؛ نکته این است که اثر تجمعیِ این رفتارهاست که رابطه را «سمی» می‌کند.

بخش بزرگی از ماندن در رابطهٔ سمی ریشه در سازوکارهای بیولوژیک و شیمیایی مغز دارد. پیوندهای عاطفی، حتی زمانی که مضر باشند، سیستم پاداش مغز را فعال می‌کنند؛ همین فعال‌سازی مانعِ قطعِ ارتباط می‌شود.

  • سیستم پاداش و دوپامین: تجربهٔ محبت، توجه یا حتی آشتی بعد از مجادله، ترشح دوپامین را افزایش می‌دهد — حسی شبیه لذت یا «نیاز به تکرارِ آن تجربه». رفتارهایی که پاداش متناوب می‌دهند (گاهی محبت، گاهی آزار) بیشترین تأثیر را در ایجاد وابستگی دارند؛ چون عدم‌قطعیتِ پاداش، انگیزهٔ تلاش برای دریافت دوباره را بالا می‌برد.
  • اکسی‌توسین و پیوند عاطفی: تماس فیزیکی، نرمی در بیان و لحظات صمیمانه هورمونی به نام اکسی‌توسین آزاد می‌کنند که حس پیوند و اطمینان را تقویت می‌کند. حتی اگر اغلب اوقات رابطه آزاردهنده باشد، ترشح اکسی‌توسین در لحظات خاص می‌تواند به «نگه‌داشتن» فرد کمک کند.
  • الگوهای رفتاری شبیه اعتیاد: وقتی پاداش‌ها ناپیوسته و غیرقابل‌پیش‌بینی باشند، مغز به شیوه‌ای مشابه اعتیاد عمل می‌کند: فرد تلاش می‌کند «بار دیگر» تجربهٔ لذت را به دست آورد، و به‌این‌ترتیب در چرخهٔ رابطهٔ سمی گرفتار می‌شود.

مثال کوچک: زوجی را تصور کن که بعد از یک دعوای شدید، یکی‌شان عذرخواهی و توجه زیادی نشان می‌دهد (آشتی/ماه‌عسل). همین نوسانِ رفتارِ شریک باعث می‌شود طرف آسیب‌دیده امید به بازگشت روال خوب داشته باشد و بارها ریسکِ ماندن را بپذیرد.

یکی از بزرگ‌ترین دلایلی که باعث می‌شود افراد در روابط سمی بمانند، چرخه تکراری سوءاستفاده است. این چرخه توسط روان‌شناس آمریکایی «لنور واکر» توصیف شد و شامل چهار مرحله است:

  1. مرحله تنش (Tension Building)
    در این مرحله، تنش بین دو طرف به آرامی افزایش می‌یابد. شریک کنترل‌گر یا آزاردهنده ممکن است بداخلاق شود، انتقادهای غیرمنطقی کند، یا با سکوت سنگین، فضای پر از اضطراب ایجاد کند. طرف مقابل معمولاً تلاش می‌کند با تطبیق‌پذیری یا سکوت، از بروز بحران جلوگیری کند.
  2. انفجار (Incident)
    نقطه‌ای که درگیری به اوج می‌رسد. این انفجار می‌تواند به صورت خشونت کلامی، تحقیر، فریاد، تهدید یا حتی آزار فیزیکی باشد. در این مرحله، آسیب روانی شدید اتفاق می‌افتد و احساس ترس یا بی‌ارزشی تشدید می‌شود.
  3. آشتی (Reconciliation)
    بعد از انفجار، شریک آزاردهنده ممکن است با عذرخواهی، وعده تغییر یا ابراز محبت تلاش کند رابطه را ترمیم کند. جملاتی مثل «من بدون تو نمی‌توانم زندگی کنم» یا «تو تنها کسی هستی که من را می‌فهمی» رایج است. این مرحله، بارقه‌ای از امید به بازگشت روزهای خوب ایجاد می‌کند.
  4. ماه‌عسل (Calm/Honeymoon)
    دوره کوتاه آرامش و محبت است. ممکن است هدیه بدهد، سفر برود یا رفتارهای مثبت بیشتری نشان دهد. اما چون علت اصلی مشکلات برطرف نشده، تنش دوباره آغاز می‌شود و چرخه تکرار می‌شود.

🔹 نکته کلیدی: این چرخه باعث می‌شود فرد بارها به نقطه اول برگردد و احساس کند «این بار همه چیز بهتر می‌شود»، در حالی که شرایط به همان شکل باقی می‌ماند یا حتی بدتر می‌شود.

روان‌شناسی دلبستگی (Attachment Theory) توضیح می‌دهد که نوع ارتباط ما با دیگران از کودکی و نحوه تعامل والدین با ما شکل می‌گیرد. این الگوها در روابط بزرگسالی هم اثر می‌گذارند و می‌توانند دلیل ماندن در رابطه سمی باشند.

  • دلبستگی ایمن (Secure Attachment)

افراد با این سبک، معمولاً روابط سالم‌تری دارند و در صورت مواجهه با رابطه سمی، احتمال بیشتری دارد که جدا شوند، چون به ارزشمندی خود باور دارند.

  • دلبستگی اضطرابی (Anxious Attachment)

این افراد نیاز شدیدی به تایید و محبت دارند و از ترک شدن به شدت می‌ترسند. حتی در رابطه مضر، برای حفظ ارتباط حاضرند خود را قربانی کنند.
مثال: فردی که با وجود تحقیر مداوم، همچنان به شریکش پیام می‌دهد و تلاش می‌کند او را راضی نگه دارد.

  • دلبستگی اجتنابی (Avoidant Attachment)

این افراد از صمیمیت عاطفی گریزانند، اما ممکن است در رابطه بمانند چون فکر می‌کنند ترک کردن «دردسر بیشتری» دارد یا از درگیری‌های جدایی می‌ترسند.

  • دلبستگی آشفته (Fearful-Avoidant)

ترکیبی از اضطراب و اجتناب؛ هم می‌خواهند نزدیک باشند و هم می‌ترسند آسیب ببینند. این تضاد باعث می‌شود در رابطه سمی بارها رفت و برگشت داشته باشند.

🔹 چرا مهم است؟ شناخت سبک دلبستگی به فرد کمک می‌کند بفهمد چرا ترک رابطه برایش سخت است و چه الگوهای درونی باعث این وابستگی شده‌اند.

کاهش اعتماد به نفس و گس‌لایتینگ (Gaslighting)

یکی از ابزارهای اصلی در روابط سمی، تخریب تدریجی اعتماد به نفس طرف مقابل است. این فرآیند اغلب نامحسوس و تدریجی اتفاق می‌افتد تا جایی که فرد دیگر توانایی ارزیابی درست از خود را از دست می‌دهد.

واژه Gaslighting به تکنیکی اشاره دارد که در آن فرد آزاردهنده اطلاعات یا واقعیت‌ها را انکار یا تحریف می‌کند تا طرف مقابل نسبت به حافظه، قضاوت یا سلامت روان خود شک کند.
مثال: وقتی شریک می‌گوید «این اتفاق هرگز نیفتاد، تو خیالاتی شده‌ای» حتی اگر شواهد واضح وجود داشته باشد.

نتیجه این رفتار: فرد قربانی به مرور احساس می‌کند که «مشکل از خودش است» و اعتمادش به درک خود از واقعیت کاهش می‌یابد. این کاهش اعتماد به نفس باعث می‌شود قدرت تصمیم‌گیری برای ترک رابطه از بین برود.

ترک یک رابطه—even مضر—برای بسیاری از افراد به معنای مواجهه با ترس‌های عمیق است.

این ترس می‌تواند ریشه در تجربیات کودکی، باورهای فرهنگی یا سبک دلبستگی داشته باشد. بسیاری از افراد نگران هستند که پس از جدایی، هرگز شریک دیگری پیدا نکنند یا نتوانند بدون حمایت عاطفی زندگی کنند.
مطالعات دانشگاه تورنتو نشان می‌دهد افرادی که ترس از تنهایی بالایی دارند، بیشتر احتمال دارد در روابط مضر باقی بمانند.

حتی وقتی رابطه آسیب‌زننده است، آشنایی با وضعیت موجود حس «کنترل» نسبی ایجاد می‌کند. ترک رابطه یعنی ورود به یک فضای ناشناخته: تغییر محل زندگی، مواجهه با واکنش اطرافیان، چالش‌های مالی یا تربیت فرزند. ذهن انسان معمولاً ناشناخته را تهدیدآمیزتر از وضعیت موجود—even اگر مضر باشد—تصور می‌کند.

یکی از قوی‌ترین دلایل ماندن در رابطه سمی، امید به تغییر شریک زندگی است. این امید معمولاً ریشه در لحظات خوب گذشته دارد که در ذهن فرد پررنگ‌تر از واقعیت فعلی به یاد می‌ماند.

ذهن انسان تمایل دارد خاطرات مثبت را بیشتر از منفی‌ها بازخوانی کند، به‌خصوص در روابط عاطفی. این پدیده باعث می‌شود فرد بیشتر به روزهای خوب، سفرها، خنده‌ها و محبت‌های گذشته فکر کند و دوره‌های بدرفتاری را کم‌اهمیت‌تر جلوه دهد.
مثال: فردی که شریکش بارها او را تحقیر کرده، اما همچنان به خاطر می‌آورد که یک بار در روز تولدش برایش جشن گرفته است.

شریک آزاردهنده ممکن است بارها وعده تغییر بدهد: «از این به بعد همه چیز فرق می‌کند» یا «دیگر تکرار نمی‌شود». این وعده‌ها، هرچند بی‌پشتوانه، می‌توانند بارها امیدواری ایجاد کنند و روند جدایی را به تعویق بیندازند.

ساختارهای اجتماعی و فرهنگی نقش بزرگی در تصمیم افراد برای ماندن یا ترک رابطه دارند.

در برخی فرهنگ‌ها، پایان دادن به یک رابطه—even مضر—به‌عنوان شکست یا بی‌ثباتی تلقی می‌شود. فرد ممکن است نگران حرف مردم، خانواده یا حتی واکنش فرزندان باشد.
مثال: زنی که سال‌ها خشونت کلامی تحمل می‌کند چون «طلاق گرفتن باعث حرف‌وحدیث می‌شود».

باورهایی مانند «ازدواج باید به هر قیمتی حفظ شود» یا «زن باید بسازد» می‌توانند باعث شوند فرد خود را ملزم به ادامه رابطه بداند، حتی اگر سلامت روانی و جسمی‌اش در خطر باشد.

گاهی تصویرهای ایده‌آل از رابطه در فضای مجازی باعث می‌شود افراد از ترس اینکه رابطه‌شان به «شکست خورده» برچسب بخورد، در رابطه بمانند و ظاهر را حفظ کنند.

وابستگی مالی و مسائل عملی

یکی از موانع اصلی خروج از رابطه سمی، وابستگی اقتصادی است. وقتی یکی از طرفین تمام یا بخش عمده درآمد را تأمین می‌کند، طرف مقابل ممکن است احساس کند که بدون این حمایت نمی‌تواند از پس زندگی برآید.

فردی که شغل یا منبع درآمد مستقل ندارد، احتمالاً نگران تأمین نیازهای اولیه مثل مسکن، غذا و هزینه‌های درمان است. این نگرانی به‌ویژه زمانی شدیدتر می‌شود که فرزند هم در میان باشد.
مطالعات دانشگاه مریلند نشان می‌دهد وابستگی اقتصادی یکی از مهم‌ترین عوامل باقی ماندن زنان و مردان در روابط آزاردهنده است.

فرآیندهای قانونی جدایی، تقسیم دارایی یا حق حضانت، می‌توانند زمان‌بر و پرهزینه باشند. این چالش‌ها ممکن است فرد را متقاعد کنند که ماندن در وضعیت فعلی «کم‌دردسرتر» است.

برای برخی افراد، ماندن در رابطه به‌ظاهر «امن‌تر» از خروج به‌نظر می‌رسد، چون از واکنش شریک در صورت جدایی می‌ترسند.

شریک آزاردهنده ممکن است تهدید کند که به خود یا طرف مقابل آسیب می‌رساند، یا حتی از خشونت فیزیکی استفاده کند تا مانع جدایی شود.

در بعضی روابط، فرد آزاردهنده با استفاده از فناوری (مانند ردیابی گوشی یا هک حساب‌های کاربری) یا تماس‌های مکرر، سعی می‌کند طرف مقابل را تحت کنترل نگه دارد.

ترس از این که شریک بعد از جدایی به کودکان آسیب برساند یا از دیدار آن‌ها جلوگیری کند، می‌تواند مانع مهمی برای ترک رابطه باشد.

روابط طولانی‌مدت فقط بین دو نفر اتفاق نمی‌افتد؛ بلکه شبکه‌ای از روابط خانوادگی، دوستان، محل کار و حتی رویاهای مشترک ایجاد می‌کند. قطع این شبکه برای بسیاری از افراد به معنای از دست دادن بخشی از هویتشان است.

وقتی سال‌ها با یک نفر زندگی کرده‌ای، بخش بزرگی از تعریف «من» به «ما» گره می‌خورد. دوستان مشترک، آشنایان خانوادگی، خاطرات و حتی عادات روزمره بخشی از این هویت مشترک هستند. جدایی یعنی بازتعریف خود و ساختن هویت مستقل، که فرآیندی دشوار و گاهی ترسناک است.

جدایی می‌تواند به معنای تغییر محل زندگی، قطع ارتباط با دوستان مشترک یا حتی تغییر شغل باشد. این تغییرات بزرگ، مقاومت روانی در برابر جدایی ایجاد می‌کنند.

ترک رابطه سمی نیازمند برنامه‌ریزی، حمایت و آگاهی است. برخلاف تصور عمومی، این فرآیند تنها با «تصمیم گرفتن» حل نمی‌شود.

اولین گام، شناخت ماهیت سمی رابطه و پذیرش این واقعیت است که تغییر اساسی در طرف مقابل ممکن است هرگز اتفاق نیفتد.

صحبت کردن با دوستان قابل اعتماد، خانواده یا یک مشاور می‌تواند احساس انزوا را کاهش دهد و مسیر خروج را امن‌تر کند.
برنامه‌ریزی مالی و عملی

یافتن شغل، پس‌انداز کردن یا پیدا کردن محل سکونت موقت می‌تواند موانع عملی جدایی را کاهش دهد.

در مواردی که خشونت یا تهدید وجود دارد، کمک گرفتن از مشاوران حقوقی، سازمان‌های حمایتی یا خطوط اضطراری ضروری است.

ماندن در رابطه سمی اغلب انتخاب آگاهانه نیست؛ بلکه نتیجه مجموعه‌ای پیچیده از وابستگی‌های عاطفی، فشارهای اجتماعی، مسائل مالی و ترس‌های روانی است. شناخت این عوامل می‌تواند اولین گام برای رهایی باشد. ترک چنین رابطه‌ای شاید دشوار و زمان‌بر باشد، اما می‌تواند دریچه‌ای به سمت زندگی سالم‌تر، آرام‌تر و با عزت‌نفس بالاتر باز کند.

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها